حاتمى هنگام ساخت یك اثر چنان جزئیات را در آن بسط مى داد كه انگار سال ها براى تولید آن فیلم یا مجموعه تلویزیونى، زمان و یا وقت گذاشته است.كلام در كارهاى حاتمى شكلى نمایشى داشت، اما او با چنان مهارتى این فضا ها را خلق مى كرد كه هیچكس نمى توانست گفتارى غیر ازاین را براى شخصیت ها متصور کند. جنس گفتار چنان با شخصیت ها حسن تناسب داشت كه لذا بازیگر براى اداى آنها به تكلف و درشت نمایى روى نمى آورد. زیرا جنس قاب بندى هم این اجازه را به او نمى داد، بنابراین همه چیز روى حساب طراحى شده بود.و این بخشى از جزئیاتى بود كه فیلم هاى حاتمى را به آثارى دلربا تبدیل میکرد.
باید گفت که سوته دلان فیلمی است که در باره آن کم نوشته ویا گفته شده است ،به نظر من دیالوگ های آن یک شاهکار تلقی میشود. که هر کدام آن ، یک نوع شعر نویی در وصف فیلم میباشد . موسیقی آن هم از نوع اصیل ایرانی میباشد.در این فیلم شاهد دیالوگ های بی نظیر و ماندگاری هستیم که شامل انبوه فراوانی از مفاهیم فولکلور ایرانی اعم از مثلها، کنایات و زبانزدها به کار رفته است
واما موضوع فیلم
حبیب آقا ظروفچی، کاسب خوش نامی است که در پیرانه سر ازدواج نکرده و زندگیاش را وقف مادر و برادر ناتنیاش مجید دوکله کرده است. برادر دیگرش کریم، که پرنده باز است با همسرش زینت سادات و فروغامان که سالهاست به پای حبیب آقا نشسته با آنها زندگی میکنند. مجید که به دلیل جمجمه بزرگش عقل سالمی ندارد و در مغازه حبیب آقا کار میکند و ظروف کرایه را به مجلس عزا و شادمانی میبرد دل باخته دختری است که عکساش را در ویترین یک عکاس خانه دیدهاست. به تدریج حال روحی مجید وخیم میشود و حبیب آقا به امید شفا یافتن او را به امام زاده داوود میبرد. چندی بعد مجید از نو به یک بلیط فروش سینما دل میبندد و از خانه گریزان میشود. حبیب آقا او را مییابد و تصمیم میگیرد زنی را به عقدش در بیاورد تا شاید در بهبود وضع روحی مجید موثر واقع شود. حبیب آقا به واسطه دوست دوافروشش و باج خوری موسوم به دکتر، زن معروفهای به نام اقدس را در ظاهر زنی نجیب به خانه میآورد و مجید و اقدس مهر یکدیگر را به دل میگیرند و به رغم مخالفت حبیب آقا ازدواج و در خانهای پرت افتاده زندگی میکنند. مجید از زبان حبیب آقا از گذشته اقدس مطلع میشود و حالش رو به وخامت میگذارد و از حبیب آقا میخواهد که او را به امام زاده برساند. مجید در میانه راه از اسب میافتد و میمیرد.
موضوع این فیلم داستان یک خانواده قدیمی تهران را بیان میکند که در ان جمشید مشایخی به عنوان برادر بزرگ خانواده سرپرستی خانواده را بر عهده داردو بهروز وثوقی برادر کوچک تر که دچار اختلالات ذهنی است نیز در این خانواده زندگی میکند او مورد عنایت برادر بزرگتر خود میباشد . این فیلم مانند سایر فیلمهای علی حاتمی بر مینای موضوعات اخلاقی است و سعی در اصلاح نگرشهای غلط جامعه ایران در زمینه های مختلف اخلاقی دارد. به عنوان مثال برادر بزرگتر (حبیب) در این فیلم، شخصی درستکار و از خود گذشته است، اما در این خصوصیات طریق افراط را در پیش گرفته و آنقدر به برادر کوچکتر خود (مجید) پرداخته که دیگران را از یاد برده است و حتی در طول فیلم دیده میشود که اینهمه توجه او به مجید به ضرر مجید تمام میشود. زمانی حبیب متوجه افراط و تفریط خود میشود که کار از کار گذشته است.
دیالوگ فیلم سوته دلان
خوش به سعادتتون که میرین روضه ، جاتون وسط بهشته ، ما که دنیامون شده آخرت یزید . کیه ما رو ببره روضه ؟ آقا مجید تو رو چه به روضه ، روضه خودتی ، گریه کن نداری ، وگرنه خودت مصیبتی ، دلت کربلاس !
· حبیب آقا در آخرین دیالوگ فیلم :”همه عمر دیر رسیدیم .
· مجید : خدایا چقدر دشمن داری دوستات هم که ماییم یه مشت علیل بدبخت که در حقشون دشمنی کردی.”
· مجیددر آخرین صحنه وقتی خبر گذشته اقدس را می شنود و حالش به هم می خورد در حجره :”بلا روزگاریه عاشقیت .
داش حبیب به مجید: باز زیر پل رفتی چیکار؟ پسر؟
مجید: جوب گردی !!!!
داش حبیب: خودتو شل کن
مجید: من که شل خدایی هستم، یه زنجیر جستم نیم زر ، حز کن ، آلمانیه
داش حبیب: چرا نیومدی در د؟
مجید: امروز جمعس تعطیلیه !!!
داش حبیب: امروز دوشنبس ، خیلی داریم تا جمعه
مجید: نخیییییییر ، تو اون تقویمه که آقام اونسال عید خودش با دست خودش بهم عیدی داد امروز جمعس
داش حبیب: اون تقویم باطلست
مجید: واسه من جمعه جمعه آقامه شنبه شنبه آقامه ، خواه مرده خواه زنده ، جخ تقلید مرده جایزه ، آقا میگه بالا منبر.
روحش شادو یادش گرامی باد.
درباره این سایت