از نگاه من گوزنهایکی از بهترین وی ترین وشاخص ترین فیلم اجتماعی تمام تاریخ ویکی از ده فیلم برتر تاریخ سینمای قبل از انقلاب می باشد.کیمیایی فیلمسازی است که همیشه دغدغه ی اجتماع را داشته است.وی یکی از افتخارات سینمای ایران است.من همه فیلمهای مسعود کیمیایی را به دفعات متعدد ومکرر مشاهده کرده ام وبرای من کارگردان وانسان قابل احترامی است .او داستان پردازی است که دنبال اسطوره سازی است اسطوره هاییکه ریشه در تخیل او وجود دارد. وی جامعه اش را به نحو احسن می شناسد وقبل از اینکه فیلمساز شود راهش را می دانست ودرست به همین دلیل است که می بینیم برخلاف فیلم سازانی که فیلم اولشان هیچ ربطی حتی به فیلم دومشان ندارد در اولین گام قیصر را می سازد و بعد نیز از قیصرهای دیگری رونمایی می کند،قهرمانانی که اسطوره شناسیشان برمیگردد به مردم کوچه بازار ،،داش مشتی ها،با مرام ها،کلاه شاپویی ها ،پاشنه کفشی هاو.
گرایش
اغلب فیلمهای او ریشه در سنت دارد،هم قهرمانهایش سنتی اند هم با
کاراکترهایش جامعه ی مدرن زمان خویش( قبل از انقلاب )را زیر
سوال می برد.
گوزنها ی ترین فیلم مسعود کیمیایی حکایت
بازگشت و احیای یک انسان است. انسانی سر بزرگ که به دام نیرنگ روزگار
گرفتار گشته و معتاد و ناتوان گوشه ی لاله زار افتاده و آرام آرام در حال
خاموش شدن است. اما در سینمای کنش مندانه کیمیایی انفعال به هیچ عنوان مورد
پذیرش نیست. قهرمان "گوزنها" باید بازگردد و مقام انسانیت خود را بیش از
پیش بازیابد.
آری ! سید رسول باید بازگردد و از ذلت و خواری به سوی عزت نفس گام بردارد. او باید بداند که مقام معنوی او بسیار بالاتر از شانه خم کردن و تضرع و التماس است (آن هم تضرع و التماس در مقابل کسانی که او را به این روز انداختند). در این میان قدرت که از رفقای سید رسول و تحت تعقیب است چند روزی به خانه ی سید پناه می برد و رفاقت عاملی برای ایجاد تحول در سید رسول می شود. قدرت که خود یک مبارز و آرمانگرای ی است در بستر چنین رفاقتی آرمان خود را به سید رسول نیز تسری می دهد و.
"گوزنها" به لحاظ گفتمانی ادامه ای تعمیق یافته از سینمای کیمیایی است. بار دیگر تم و مسئله فردی است و قهرمانی فردی وجود دارد که آرمانگراست و رفاقت و غیرت و جوانمردی دغدغه ی قهرمان فیلم است با این تفاوت که اینبار دو قهرمان فردی داریم که از دو مسیر متفاوت به یک مقصد واحد می رسند "گوزنها" تجربه ی موفق کیمیایی در قصه گویی به صورت موازی است. دو شخصیت اصلی در عین اینکه دو داستان جداگانه دارند بوسیله ی تم دوستی به هم مرتبط می شوند.دوستی که با دیدن اوضاع نابسامان و رو به نابودی رفیق چندین ساله اش با حرف هایش سعی در بیدار کردن او دارد.
در بسیاری از سکانس های فیلم شاهد رد و
بدل شدن دیالوگ های درخشان و دردناک شخصیت ها هستیم که با مهارت تمام نوشته
شده، موسیقی اسفندیار منفرد زاده نیز از نقاط قوت فیلم است. وی اینبار نیز
موفق عمل کرده و با موسیقی مناسب و پر احساسش به کمک شخصیت ها می آید و
آنچه را که آنها نمیتوانند بیان کنند به گوش مخاطب میرساند.در مجموع گوزن
ها با ایرادات جزئی که دارد آنچه را باید به مخاطب انتقال دهد به بهترین
وجهه منتقل میکند و از امتحانش سربلند بیرون می آید و این حاصل همکاری
مجموعه ای کاربلد و هنرمند است که تک تک شان در موفقیت فیلم نقشی کارآمد
دارند. تا علیرغم مسیرهای متفاوتی که در پیش دارند مقصدشان یکی
باشد.
علیرغم وجود دو داستان و چند خرده داستان انسجام مطلبی هرگز از میان نمی رود. دیالوگ هایی که کیمیایی برای شخصیت هایش می نویسد عملا به بخشی ناب و جدا ناپذیر از فیلمنامه ی "گوزنها" تبدیل شده و بیش از پیش قدرت او را در خلق دیالوگ های ماندگار اثبات می کنند.
جنجال گوزنها به روزهای انقلاب نیز كشیده شد و متاسفانه سینما ركس آبادان با فیلم گوزنها در آتش سوخت وعده ای زیادی از هموطنان آبادانی ما در هنگام نمایش این فیلم جان خودشان را از دست دادند. داستان با وجود اینکه با قدرت (فرامرزقریبیان) آغاز میشود و به نظر میرسد که او شخصیت اصلی ماجراست اما با آمدن سید (بهروز وثوفی) توجه و تمرکز بیش از همه روی او متمرکز میشود.سیدی که یک زمان کمک حال یک جماعت بوده اکنون به زور میتواند سرش را بالا نگه دارد و برای تهیه ی هروئین ،دست به دامان کسانی میشود که باعث و بانی اعتیادش بوده اند.او همه چیزش را باخته،جوانی،قدرت،ظاهر و حتی زنی که زمانی او را دوست داشته
آنطور که از زبان سید و خودِ فاطی (با بازی خانم نصرت پرتوی) میشنویم دیگر هیچ عشقی بین آنها نمانده وفاطی یکجورهایی از سر بی پناهی و یا شاید دلسوزی مانند یک خواهر کنار سید مانده، معرفتی که در وجود سیدرسول مانده تضادی آشکار با شخصیت های داستان دارد. از عربده کشی های صاحب خانه (با بازی عنایت بخشی ) که اثاثیه ی مستاجران فلاکت زاده و بی پول را به خاطر عقب افتادن پرداخت اجاره شان بیرون می ریزد تا بی رحمی و قساوت اصغر(با بازی گرشا رئوفی)فروشنده ی مواد مخدر که سید از او جنس می خواهد
گوزنها
فضا، صحنهها، كاراكترها و بازیهای درخشانی دارد كه در كمتر فیلم تاریخ
سینمای ایران به این شكل در كنار یكدیگر قرار داده شدهاند. كاراكتر سید با
آن حس و حال غریب كه از یك معتاد مفلوك به انتقام گیرندهای متكی به نفس
بدل میشود، كسی كه حتی برای تامین مواد مخدرش حاضر به فروش كتابهای
یادگاری پدرش بود، اینك به خاطر رفیقش و نوعی خود ویرانگری به استقبال مرگ
میرود. شخصیت قدرت كه تودار است و در عین حال پرجوش، شعار نمیدهد ولی همه
سكناتش گویی فریاد شعارهای انسانی است.
محمدآقا با بازی به یادماندنی زنده یاد پرویز فنیزاده كه روشن نمیشود به چه دلیل میگریزد (مثل قدرت كه معلوم نیست چرا ی كرده) و اساسا گوزنها در همین نامعلومیها، مفهوم خود را مییابد. گوزنها بدون نمادگرایی و سمبلیسم، مخاطبش را از فضایی نئورئالیستی (خانهای كه گویا نمادی از جامعه آن روز ایران است) به انجامی رئالیستی میرساند تا در انتها بطور ناخودآگاه حركت قدرت را نقطه گریز آن خانه بنبست و روزمرهگیهای حقارتبارش میبینند.
گوزنها
در روزهایی كه مبارزات مسلحانه علیه رژیم شاه زبانزد محافل روشنفكری بود
از یك طرف قهرمان خود را یك چریك قرار میدهد و از طرف دیگر جدا افتادگی وی
را از مردمی كه مدعی دفاعشان بود، به تصویر میكشد و بنبستی كه علاوه بر
زندگی آنها، مبارزه وی را نیز شامل میگردد اگر چه پول سرقت شده توسط زنی
كه (اینك تنها تكیهگاهش را نیز از دست داده) به رفقایش میرسد و آن مبارزه
جدا از تودهها ادامه مییابد.
گوزنها یكی از ستایششدهترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران است كه چنانچه در اوایل مطالبم عرض کردم نامش را میتوان در فهرست 10 فیلم برتر ایرانی اغلب منتقدان و كارشناسان این سینما یافت. فیلمی كه بسیاری از سینمادوستان 3-2 نسل این مملكت و جوانان و حتی خانوادهها، آن را از طرق گوناگون دیدهاند و برخی بازیها و صحنهها و حتی دیالوگهایش هنوز در خاطرهشان مانده است. گوزنها یكی از پر سر و صداترین و پرحاشیهترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران بود كه علیرغم بحث و جدالهای فراوان به دلیل بازتابهای ی و فضای بسته نیمه اول دهه 50 ، كمترین نمود مطبوعاتی و رسانهای را همراه داشت. اما پس از انقلاب و نمایش نسخه بدون سانسور آن، ستایشهای فراوانی نثارش شد. گوزنها تصویری نئورئالیستی از جامعه طبقاتی و استثماری ایران در سالهای نخست دهه 50 است كه با فضایی تاثیر گذار و تكان دهنده و البته گزنده و نیشدار به نوعی سرگشتگی یك نسل را در بن بستی پایان ناپذیر به نمایش میگذارد، بن بستی كه تنها نقطه رهاییاش، مرگ است.
مرگی
كه چندان تلخ نمایانده نمیشود و دیالوگ آخر سید هنوز در یادهاست كه:
نمردیم و گلوله هم خوردیم! جنجال گوزنها به روزهای انقلاب نیز كشیده شد و
سینما ركس آبادان با فیلم گوزنها در آتش سوخت
خود كیمیایی درباره نام گوزنها طی مصاحبهای در بولتن جشنواره جهانی فیلم تهران گفت: گوزن پاهای زشتی دارد و شاخهای زیبا. اما آن چیزی كه باعث فرارش از دام شكارچی میشود، پاهای زشتش است و آن چه به دامش میاندازد، شاخ زیبا و بلندش است و این درست شرح حال آدمهای این فیلم است.
در
پایان این یادداشت جا دارد از بازی های درخشان فرامرز قریبیان و بهروز
وثوقی (که با بازی های درخشانشان به نقش هایشان بار شخصیتی بخشیدند و عملا
به شخصیت پردازی فیلم کمک شایانی کردند) و همچنین از فیلمساز مولفی که چنین
انتخاب بازیگر درست و دقیق و بجایی داشته تجلیل کنیم و یادآور شویم که به
"گوزنها" با هر متر و معیاری که بنگریم نمی توانیم انکار کنیم که به همراه
"قیصر" از آثار درخشان و شاهکارهای بی بدیل و به یاد ماندنی هستند. نه فقط
برای سینمای کیمیایی بلکه برای سینمای ایران.
نوشته شده در تاریخ 1386/4/16 ت- منصوری
آهنگ خاطره انگیز لینک ذیل
آهنگ قیصر لینک ذیل
درباره این سایت